سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معماری

صفحه خانگی پارسی یار درباره

? آشفتگی مفهومی در نماها و بدنه های شهری

Farzaneh Hadafi فرزانه هدفیشهرهای ما در آشفتگی از بناها بسرمی‌برند. همه روزه نظاره‌گر بناهایی هستیم که فاقد از هرگونه تناسبات زیبایی‌شناسانه و هویت واقعی سربه فلک کشیده و به خودنمایی می‌پردازند. صباحی است پوسته بنا در دو مقیاس خرد (نمای تک ساختمان) و کلان (بدنه شهری) بدلیل تحولات رخ داده در نظام معماری و فرهنگ دستخوش تغییرات زیادی شده‌است.

نما بعنوان چهره و نماد بیرونی معماری یک بنا مبین هویت و زیبایی آن است و نمود عینی ذهنیتی است که معمار با آن درگیر بوده و متاثر از عواملی همچون پاسخگویی به نیاز محیط، خواسته های کارفرما، مصالح و هزینه مصرفی می باشد. فقدان هویت منبعث از تحولات رخ داده در عصر مدرن و بخصوص، مسکن ارزان قیمت و اقتصاد، عدم لحاظ گیری نمای ساختمان بعنوان جزئی از کل بدنه شهری، و عدم بکارگیری و تخصیص افراد متخصص در کار می باشد که در نهایت، هم در طراحی و هم در اجرا، کاری بدور از هرگونه مفهوم انسانی و معمارانه بنمایش می گذارد.
نمای ساختمان خارجی ترین پوسته ساختمان و نماد هویت آن قطعه شهری است که در کنار سایر نماهای همجوار خود هویت کالبد شهری را تعریف می کند. نما بیش از هر چهره دیگری با مردم، ساکنان و توریست های شهری ارتباط برقرار می سازد و در آن مقوله های بسیاری از هویت و زیبایی تا تکنولوژی و فناوری ساخت، دخیل است. نما و بدنه شهری آن تداوم پویای است که شیراز را از اصفهان و تهران را از مشهد متمایز می سازد و در مسافرت به وین انتظاری نیست که با الگوهای بدنه شهری پاریس مواجه شویم.
صرفنظر از این عوامل آنچه امروز در باب نما مطرح است، تغییر نگرش به آن و تلطیف تک بعدی نگری به نما بعنوان پوسته خارجی صرف در بنا است. در دنیای کنونی عواملی همچون انرژی، چند پوسته بودن و نوع مصالح مصرفی در نما از جمله تاثیرگذارترین موارد مطرح در امر نماسازی می باشند که در کنار سایر مقولاتی همچون هویت و زیبایی، اقتصاد و فناوری ساخت و اجرا در تعیین، تصویب، طراحی و اجرای نما به ایفای نقش می پردازند. فقدان چنین مباحثی در کشور ما و استفاده تقلیدی و نامناسب از مصالح وارداتی چهره زشتی به شهر و تکنولوژی نما بخشیده و عدم هماهنگی مصالح بکاربرده شده در نما با کاربری بنا، ساختمان های ما را از هر لحاظ فاقد اعتبار و برقراری ارتباط با مخاطب ساخته است. ساختمان دانه ای از پیکر پویا و زنده شهری است و عدم پذیرش آن بعنوان موجود جانداری که نفس می کشد و با روح و جسم انسان ها در ارتباط است ما را باز هم در نحوه نگرش به فضای تخصیص داده شده به آن و ملحقات و ملزومات آن دچار اشتباه می سازد. مفاهیم زیادی در خلق بنا حادث است که در کنار مصادیق حداقل، از اقلیم، بافت، فرهنگ و اقتصاد حاکم بر آن تعریف می یابد. به عنوان مثال، ما دارای مفاهیمی همچون سنتی و مدرن (در معنای عام) هستیم. مفهوم مدرن و سنتی بودن چیزی نیست که بتوان آن را تنها با انبوه نمای آلومینیمی آلکوباند، ترسپا و ... یا آجر قزاقی و بهمنی به نمایش درآورد؛ این مفهوم باید در فضا و هوای پیرامون ساختمان نیز خلق شده و بوی عطرآگین آن کاملا احساس شود. فرم نیز مقوله ای است که صرف استفاده از بالکن های هلالی، قاب پنجره های دندان موشی و رومی، و تلفیق آجر قرمز با سنگ تراورتن محلات، گرانیت همدان و سنگ اسپراخون حل ناشدنی است.
بخشی از این امر به سلیقه کارفرما و عدم آشنایی آن با مقوله معماری و زیباشناسی بازمی گردد، اما بخش عمده آن به معماران و مهندسان و دست اندرکاران ساختمان مربوط است. پیشترها در مجله ای معماری نوشته شده بود که معماری به لحاظ اینکه به دست جوان های تازه کار افتاده، چنین حال و روزی یافته است... اما آنچه مسلم است آن است که این ناشایسته کاری ها در صنف معماری به گروه سنی خاصی وابسته نیست و ای بسا بزرگانی هستند که بدلیل ریشه دواندن در امور ضوابط ساخت، طرح های دندان موشی خود را همچون غده ای نامتعارف در جای جای شهر علم نموده اند و ...
کوتاه سخن آنکه، در پروسه نما و بدنه شهری تقابل سه جانبه میان کارفرما، طراح، و ضوابط شهری و معماری دخیل بوده و وجود نقص در هر یک از رئوس این مثلث ارتباطی، پدیده های دهشتناکی را منجر می شود. پدیده هایی که نمود آن در زندگی خمود امروزین مبرز است و معلوم نیست تا کی ادامه یابد.
امید است همانگونه که برای ترمیم دندان به چشم پزشک مراجعه نمی کنیم، برای جراحی و تسکین معضل کنونی کار را به افراد خبره آن سپرده و در جهت تحقق آن اهتمام ورزیم.